سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قانون جذب

 

      قانون جذب چیست؟                                                                                                                                                                                                                        

قانون جذب نیز  مانند هر قانون دیگری برخاسته از تجارب بشری است .می گویند افراد بشر ابتدا زبان را اختراع کردند و با یکدیگر سخن گفتند .و آنگاه نوشتن آموختند و سپس قرن ها شاید هزاران سال طول کشید  طول کشید تا عده ای پژوهشگر پیدا شدند و در طرز سخن گفتن مردمان دقت کردند  وموفق  به به کشف قواعدی شدند که ما امروزه آن ها را به نام دستور زبان یا گرامر میشنا سیم .در مورد موفقیت هم همین طور است .یعنی از زمان تمدن تا کنون

کسانی در رسیدن به هدف یا هدف های خود توفیق پیدا میکرده اند ,تا این که در قرن اخیر کسان دیگری پیدا شدند ؛و با مطالعه ی رفتار و خصوصیات آدم های موفق سعی کردند با شیوه های علمی دریابند که چه عاملی باعث موفقیت انسان ها میشود.

در گذشته ها کسی برداشت درستی از این  موضوع نداشت. بعضی خیال می کردند علت کامیابی افراد بخت و اقبال است. بعضی هم گمان میکردند که برای

رسیدن به بعضی خواسته ها(مثلا خواسته های مادی)باید از وجدان و شرافت و انسانیت  گذشت و به حقوق دیگران تجاوز کرد.

اما با گذشت زمان عوامل ساده ای کشف شد که در موفقیت انسان ها اثر کلی دارد.قانون جذب یکی از آن عوامل است.

"قانون جذب" این روز ها سر و صدای زیادی به پا کرده است.در این باره کتاب ها نوشته اند و نشریه های روان شناسی در سطح جهان مقاله های بسیاری

در آن باره منتشر کرده اند .

قانون جذب به طور خلاصه  این است:اگر شما هدف یا هدف های زندگی خود را مشخص کنید ؛ودقیقا مشخص کنید و دقیقا بدانید  که چه می خواهید و به ویژه اگر آن ها را روی کاغذ بیاورید؛و در لزوم آن ها فکر کنید تا مطمئن شوید و به هدف های خود ایمان بیاورید ؛به نظر میرسد که عواملی نامرئی ناگهان به کار می افتند و راه را برایتان هموار میکنند .و شما را به سوی موفقیت می رانند.

چرا چنین است؟

اساس کار قانون جذب ((فیلتر ذهنی)) است. فرض کنید به مغازهی میوه فروشی می روید تا چند کیلو نارنگی و پرتغال بخرید.پس از خرید وقتی به اتومبیلتان بر میگردید؛همسرتان میپرسد

"راستی لیموشیرین هم داشت؟"شما پس از مکس نسبتا طولانی میگویید:"راستش نمیدانم... اصلا توجه نکردم.حتما داشته باید بروم ببینم"

وقتی برای بار دوم به همان مغازه میروید,متوجه میشوید که جعبه ی لیموشیرین اتفاقا درست بین جعبه های پرتغال و نارنگی قرار داشته است،ولی شما به دلیل اینکه مثلا به آن احساس نیاز نمی کرده اید؛آن را به اصطلاح ندیده اید.آیا چشم شما وظیفه ی خود را که همان دیدن باشد انجام نداده است؟مسلما چنین چیزی قابل پذیرش نیست.زیرا نگاه شما در هنگام جستجوی نارنگی و پرتغال،حتما چندین بار از روی لیموها نیز عبور کرده است.با وجود این متوجه لیموها نشده اید.توجیهی که امروزه از این مطلب می کنند چنین است؛که ذهن ما دارای صافی یا فیلتر خاصی است .که تنها تصویرهای معینی میتوانند از آن عبور کنند.و تا چیزی از این صافی نگذرد قادر به درک آن نخواهیم بود .یعنی کافی نیست که چیزی در معرض دید ما قرار گیرد ؛تا آن را ببینیم یا در حقیقت متوجه آن شویم.

((نیاز،علاقه،انتظار)):

هنگامی که در خیابان قدم میزنیم؛در هر گام میلیون ها واحد اطلاعاتی از مقابل چشمانمان عبور میکند.ولی ما متوجه آن ها نمیشویم.برای درک اشیا،شرایطی لازم است.

مثلا باید آن ها را لازم داشته باشیم.هنگام عبور از خیابان اگر گرسنه باشید.ممکن است تابلوی رستون ها توجهتان را جلب کند.ممکن است وارد رستوران شوید و غذا سفارش دهید.

در آن هنگام اگر کسی نشانی عکاسی را بپرسد ممکن است اظهار بی اطلاعی کنید؛اما در هنگام خروج متوجه شوید که مغازه ی عکاسی درست در کنار رستوران قرار دارد.

چناچه به چیزی نیاز داشته باشیم؛به صورت خودکاراین احساس را به ضمیر ناخودآگاه منتقل میکنیم و او شبکه ی ذهنی را فعال میکند تا هر چه را که به مطلب مورد نیاز مربوط میشود جذب کند و اجازه دهد تا آن مطلب وارد ذهن شود.

همچنین اگر چیزی را دوست داشته باشیم؛ باز هم ضمیر ناخودآگاه ما پیام را دریافت میکند؛و آنگاه شبکه ی ذهنی نسبت آن موضوع خاص،حساس و فعال میشود.

به عنوان مثال اگر به نوع خاصی از موسیقی علاقه مند باشیم هر خبر و یا آگهی کنسرت را که به آن نوع موسیقی مربوط بشود میبینیم و به آن توجه نشان میدهیم .

اگر انتظار دیدن کسی یا چیزی را داشته باشیم،باز هم قانون جذب عمل می کند.فرض کنید در کنار خیابان ایستاده اید و منتظر رسیدن دوستی هستید. وقتی دوستتان می رسد،از فاصله ی

صد متری هم ممکت است متوجه او شوید و در عین حال,دهها نفر دیگر را که مشغول تردد هستند؛ نبینید.

این موضوع منحصر به حس بینایی و یا دیدن تصویر های دیداری نیست.در مورد صدا هم همین طور است.مثلا در هنگام قدم زدن در خیابان چه بسا به کسانی بر میخورید که سخت سرگرم بحث و گفتگو هستند.اما شما یک کلمه از حرفهایشان را متوجه نمی شوید؛زیرا صافی ذهنی ،به آن ها اجازه ی عبور نمیدهد.

نکته ی مهم:عواملی که باعث موفقیت شوند؛در اطراف شما فراوانند،کافی است هدفتان را مشخص کنید

و در آن باره فکر کنید و تصمیم بگیرید.آنگاه قانون جذب به کار می افتد ؛ وعواملی که متناسب با آن هدف باشند،جذب ذهن میشود.ناگهان میبینید راههای مهمی که که شما را به هدف می رساند در جلوی پای شما قرار دارد.هدف شما چیست؟چه می خواهید؟آن را روی کاغذ بیاورید و نتیجه را ببینید.

 

 (مجله موفقیت«ویژه ی نوروز88« -نویسنده:مهدی مجرد زاده کرمانی)     

 

 

 

 


معراج السعاده

 

از محضرآیت الله بهجت سوال شد:

برنامه ای جهت سیر و سلوک معرفی نمایید

ایشان فرمودند:روزانه نصف  صفحه از کتاب شریف*معراج السعاده* را بخوانید و بدان عمل کنید

 معراج السعاده نوشته ی ملا احمد نراقی است که مشتمل بر ÷نج(5)باب است.

متن زیر از این کتاب انتخاب شده:

شناختن نفس مقدمه ی شناختن خدا

 بدان که کلید سعادت دو جهانی شناختن نفس خویش است.زیرا که شناختن آدمی خویش را اعانت بر    

شناختن آفریدگار خود می نماید.

چنانکه آفریدگار خود میفرماید:((سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق))-(فصلت-53

یعنی( زود باشد که بنمائیم به ایشان آثار قدرت کامله ی خود را در عالم ودر نفس های ایشان تا معلوم شود ایشان را که اوست ÷روردگار حق ثابت)

واز حضرت رسول اکرم (ص) منقول است که((من عرف نفسه فقد عرف ربه))یعنی هر که بشناسد نفس خود را ÷س به تحقیق بشناسد ÷روردگار خود را))

تو که در علم خود زبون باشی             عارف کردگارچون باشی

تاثیر شناختن نفس در تهذیب اخلاق

و نیز شناختن خود موجب شوق به تحصیل کمالات و تهذیب اخلاق و باعث سعی در رفع رذایل میگردد

زیرا که آدمی بعد از آن که حقیقت خود را شناخت و دانست که حقیقت او جوهری است از عالم ملکوت که به این عالم جسمانی آمده  باشد بدین فکر افتد که چنین جوهری شریف را عبث و بیهوده به این عالم 

نفرستاده اند.

راه شناختن نفس

بدان که آن چه گفتم آدمی را غیر از همین بدن مادی و صورت حسی جزوی دیگر هست مجرد که آن را نفس میگویند اگر چه دانستن و فهمیدن آن صعوبت دارد ولیکن هر گاه کسی به نظر تحقیق,تامل کند این مطلب بر او ظاهر و روشن میشود.زیرا هر که ساحت دل خود را از غبار عالم طبیعت ÷اک کند .وعلایق و شهوات حیوانیت را اندکی از خود دور نماید و آئینه ی دل را از زنگ کدورت این عالم فی الجمله جلائی دهد و گاهگاهی در دل را بر روی اغیار نابکار ببندد و با محبوب حقیقی خلوت نماید .و با حضور قلب متوجه عالم انوار شود و با نیت خالص مشغول به مناجات حضرت ÷روردگار گردد و گاهی تفکر در                                                                                                              عجایب ملک و ملکوت  ÷دشاه لایزال نمایند  و زمانی تامل در غرایب جمال و جبروت قادر ذوالجلال کند .البته از برای او حالتی نورانی و ((بهجتی)) عقلی حاصل شود  که به سبب آن یقین میکند که ذات او از این عالم جسمانی 

 نیست بلکه از عالم دیگر است

و راه دیگری که به سبب آن بتوان دانست که آدمی را غیر از این بدن جزئی دیگر است که از جنس بدن نیست خواب است .که در خواب راه حواس بسته... و تن در گوشه ای ساکن و بی حس شود  و با وجود این در آن وقت آدمی در آفاق و اطراف  عالم مشغول سیر کردن باشد و با اصناف خلایق در گفتن و شنیدن بلکه اگر نفس را فی الجمله صفایی باشد در عالم ملکوت راه یابد و از آنجا امور آینده را ببیند و بشناسد ....

و راه دیگر آن که آدمی را قوت معرفت همه ی علم ها و صنعت ها است و نه می داند که از کجا این امور داخل قلب او شده و از کجا فهمیده و دانسته .بلکه گاه است که در یک لحظه فکر او از مشرق به مغرب و از ثری تا ثریا رود. با آنکه تن او در عالم خاک محبوس و ایستاده